جدول جو
جدول جو

معنی پشت پلنگ - جستجوی لغت در جدول جو

پشت پلنگ
(پُ پَ لَ)
کنایه از ابلق است:
از سبزه زمین بساط بوقلمون شد
وز میغ هوا به صورت پشت پلنگ.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
پشت پلنگ
ابلق
تصویری از پشت پلنگ
تصویر پشت پلنگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشتلنگ
تصویر پشتلنگ
هرزه، ناقص، معیوب، سست، عقب افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(پُ تَ)
نام قریه ای است به هشت فرسنگی میانۀ شمال و مغرب فین. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(پُ لَ)
هرزه و ناقص و معیوب و بی معنی باشد. (برهان قاطع). بیهوده:
در ملک تو بسنده نکردند بندگی
نمرود پشه خورده و فرعون پشتلنگ.
سوزنی.
، پس افتاده. (برهان قاطع). و نیز رجوع به پشلنگ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشتلنگ
تصویر پشتلنگ
ناقص، معیوب
فرهنگ لغت هوشیار
تن و بدن، پشت و پهلو
فرهنگ گویش مازندرانی